اس ام اس داده حاجی( رئیس ادارشون) هروقت بهت زنگ زدم بیا فرمانداری پیشم کارت دارم( چون فامیلشونه رفت و امد خانوادگی دارن. مدیونین فک کنین با پارتی رفته سرکار) به من اس داده میگه اجازه میدی برم؟؟؟

گفتم فرمانداری ساعت ۱۱ شب بازه؟؟؟

گفت نمیدونم دقیق جاشو نگفته.

گفتم یعنی خونش مهمونی دیگه؟؟؟؟؟

گفت نمیدونم کجاست برم یا نه؟؟

نه نرو

باشه چششششششم ( دقیقا با همین غلظت) دلم درد میکنه. سمت چپ نافم 

چرا چی شده؟؟؟؟

من حالم خوب نیست . میشه برم. بای

یعنی حتی نزاشت من بای بگم. قشنگگگگگگ تابلو بود که حاجی جون زنگ زده که بیا . ایشونم نمیتونسته به من بگه که باید برم پیش حاجی جون و دل دردو بهونه کردو رفت.

 الان من حق دارم از پهنا گوشیمو فرو کنم توی دهنش و اسید رو با قیف بریزم توی حلقش یا نه؟؟؟

شاید درس عبرتی باشه واسش تا دیگه منو نپیچونه

از الان من بگم اگه فردا یه قتل اتفاق افتاد ، قاتلش منم. مقتولم اقای اوشونه


این روزها حال دلتان چطور است

مراحل روشنفکری در دنیا و ایران

آموزش تمیز کردن سر دوش حمام

حاجی ,اس ,برم ,فرمانداری ,باشه ,رفت ,حاجی جون ,به من ,اس داده ,گفت نمیدونم ,من حق

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

روزنوشت های دکتر در من نهفته گویا، یک دایناسورِ خوب! شگفت مووی برای دیدن مطالب جدید دکوراسیون می توانید از این بلاگ استفاده کنید جوهر سفید خاطرات یک فیلم بین تجهیزات پزشکی طرف قرارداد بیمه وبلاگ سیستم نیازمندی های سی سی ال تکواندو ایران فروشگاه اینترنتی دیاتل